انسان خردمند
انسان خردمند، یک کتاب خوشخوان است و در آن نویسنده به بررسی روند تکامل انسان از آغاز تا عصر کنونی پرداخته است. او گاهی تاریخ را تحلیل می کند و گاهی فقط به بیان کردن وقایع و ذکر اطلاعات بسنده میکند. گاهی همراه با ایدهی پیشرفت و گاهی بر ضد آن سخن میگوید.
این کتاب به زیبایی نوشته شده و خواندن آن آسان است. ما را بر آن میدارد تا بیشتر و بهتر به فکر نویسنده درباره اینکه چگونه جهان به آنچه امروز است تبدیل شده پی ببریم. همه چیز ساده شده و در عین حال نکات معتبر را حفظ کرده و هرگز خسته کننده نمیشود. نویسنده در کتاب به هیچ وجه با شما به عنوان نادان رفتار نمی کند. او تصور نمی کند که شما چیزی نمی دانید. بلکه فرض می کند که شما خیلی چیزها را می دانید و خیلی چیزها را می فهمید. و در مورد چیزی سخنرانی نمی کند. و این نگرش خواندن کتاب را لذت بخش می کند.
نویسنده در کتاب سعی می کند که نظریات متضاد و متناقض دربارهی تاریخ انسان را با نوعی بیطرفی و بدون جانبداری به مخاطب ارائه کند. اما گاهی از این مسیر خارج می شود و در کسوت یک نطریهپرداز، به تحلیل کردن وقایع می پردازد.
“انسان خردمند” روزگاری را بازگو میکند که بر گونه “هومو ساپینس” یا همان انسان خردمند گذشته است.اگر بخواهیم به این سوال که هدف نویسنده از نوشتن این کتاب چیست پاسخ بدهیم یا به عبارت دیگر بخواهیم بدانیم فایده دانستن تاریخ هفتاد هزار ساله اجدادمان چیست؟
بهترین پاسخ، پاسخ خود نویسنده است: “تاریخ می خوانیم که از بند تاریخ آزاد شویم”.
در واقع هراری به ما یادآوری می کند که مفاهیمی چون دین، پول، بازار، ملیت، قوانین و …، چیزی جز ابداعات بشر نیستند. که در روزگاران مختلف به منظور حل مشکلات انسان پدید آورده شده اند. مطالب این کتاب، تا حد زیادی تجدیدنظر در برخی باورهایمان را می طلبد. به عنوان مثال این باور عمومی که انقلاب کشاورزی در زندگی انسان خردمند، یک گام به پیش بوده، در این کتاب کاملا زیرسوال می رود.
کتاب انسان خردمند، همانقدر که از طرف طیف گسترده ای از افراد مورد استقبال واقع شد، با انتقادات زیادی هم روبرو بوده است.
بیوگرافی نویسنده
پروفسور هراری در سال 1976 از پدر و مادری لبنانی در حیفا، اسرائیل به دنیا آمد. او دکترای خود را از دانشگاه آکسفورد در سال 2002 دریافت کرد ، و اکنون مدرس گروه تاریخ، دانشگاه عبری اورشلیم است.
یووال هراری همانطور که از کتابهایش هم می توان فهمید به اوضاع و شرایط کنونی و آینده انسان خردمند علاقهمند می باشد. بیشتر پژوهشهای او در پی یافتن پاسخ به پرسشهای تاریخی در مقیاس کلان است. مانند: چه ارتباطی میان تاریخ و زیستشناسی وجود دارد؟ تفاوتهای بنیادین میان انسانها و دیگر جانوران چیست؟ آیا تاریخ به سمت و سوی خاصی گرایش دارد؟ از کجا آمدهایم و به کجا میرویم؟
او همچنین به موضوعاتی مانند رفاه جانوران بهویژه حیوانات اهلی علاقه نشان داده و خود نیز گیاهخوار است .
پروفسور هراری دو بار در سال های 2009 و 2012 برنده جایزه پولونسکی برای خلاقیت و اصالت شد. در سال 2011 او جایزه مونکادو انجمن تاریخ نظامی را برای مقالات برجسته در تاریخ نظامی برنده شد. هراری همچنین در سال ۲۰۱۲ به عضویت در فرهنگستان علوم اسرائیلیهای جوان مفتخر شد.
هماکنون تمام کتابهای هراری در ایران ممنوعالچاپ می باشند. نسخههای الکترونیکیشان، در نرمافزارهای کتاب الکترونیکی قانونی نیز از تابستان ۱۳۹۸ حذف شده است.
خلاصه ای از کتاب انسان خردمند
در کتاب انسان خردمند هراری شرح خود از تاریخ بشر را در چارچوبی قرار میدهد: او علوم طبیعی را بهعنوان تعیینکننده محدودیتهای امکان برای فعالیتهای انسانی میبیند و علوم اجتماعی را بهعنوان شکلدهنده آنچه در این محدودهها اتفاق میافتد میبیند. رشته آکادمیک تاریخ شرح تغییرات فرهنگی است.
هراری تاریخ بشریت را در عصر حجر تا قرن بیست و یکم با تمرکز بر انسان خردمند بررسی می کند. او تاریخ را به چهار بخش عمده تقسیم می کند:
انقلاب شناختی، انقلاب کشاورزی، وحدت انسانهاو انقلاب علمی.
بخشی از کتاب انسان خردمند
“در سال ۱۶۲۰ فرانسیس بیکن یک بیانیه علمی به نام ابزار نوین انتشار داد. اودر این اثرعنوان کردکه «دانایی توانایی است». آزمون واقعی «دانش» این نیست که صحت داشته باشدبلکه این است که مارا قدرتمندکند. دانشمندان معمولا چنین فرض می کنند که هیچ نظریهای صد در صد صحیح نیست. در نتیجه، حقیقت، برای دانش، آزمون ضعیفی است. آزمون واقعی کارایی و سودمندی است. نظریه ای که ما را قادر می سازد تا کارهای جدیدی انجام دهیم دانش به حساب می آید.”
“اقتصاد سرمایه داری مدرن برای ادامه بقای خود باید دائما تولید را افزایش دهد، مثل کوسه ای که یا باید شنا کند یا خفه شود. اما فقط تولید کافی نیست. کسانی هم باید وجود داشته باشند تا این تولیدات را بخرند، وگرنه صاحبان صنایع و سرمایه گذاران ورشکست خواهند شد. برای جلوگیری از این فاجعه و اطمینان از این که مردم همیشه هر چیز جدیدی را که صنعت تولید می کند می خرند، نوع جدیدی از اخلاق ظهور کرد: مصرف گرایی” درست مثل سیاستمداران ما که در کارزارهای انتخاباتی در میان مردم ظاهر میشوند و دستی تکان میدهند و بچههای کوچک را میبوسند، شامپانزههایی هم که سودای رهبری گروه را دارند وقت زیادی را به در آغوش کشیدن کوچکترها و دستی بر شانهی آنها زدن و بوسیدنشان اختصاص میدهند. انقلاب کشاورزی به جای اینکه منادی دوران زندگی راحت بوده باشد، برای کشاورزان زندگیهایی عموماً سخت تر و ناخوشایندتر از زندگی خوراک جویان به بار آورد… چه کسی مسئول بود؟ نه شاهان، نه کاهنان، نه تجار. مقصران چند گونهی گیاهی از جمله گندم برنج و سیب زمینی بودند. در حقیقت همین گیاهان بودند که انسان خردمند را اهلی کردند نه بالعکس. تاریخ را اقلیت معدودی درست کردهاند، در حالی که باقی مردم به شخم زدن زمین و حمل سطلهای آب مشغول بودند. همان طور که با هم نواخته شدن دو نت متضاد موسیقی باعث تحول قطعهی موسیقی میشود، اختلاف در افکار و ایدهها و ارزشها ما را ملزم به تفکر و ارزیابی مجدد و نقادی میکند. ثبات بستر خشک مغزها است. هیچ دولت مقتدری قادر نیست به تنهایی بر مشکل گرم شدن جهان فائق آید. اختیار آسمانی چینی از عرش نازل میشد تا مشکلات بشر را حل کند. و امروز این اختیار آسمانی را بشر باید اعطا کند تا مشکلات “آسمانی” مثل سوراخ شدن لایهی اُزون و انباشت گازهای گلخانهای حل شود. پس چرا باید تاریخ بخوانیم؟ تاریخ، بر خلاف فیزیک یا اقتصاد، وسیلهی پیش بینی درست حوادث نیست. تاریخ را نه به این دلیل که بتوانیم آینده را پیش بینی کنیم بلکه برای این میخوانیم که افق دیدمان را گسترش دهیم و درک کنیم که وضعیت کنونی ما نه طبیعی است و نه اجتناب ناپذیر، و در نتیجه امکانات بسیار بیشتری از آنچه تصور میکنیم در برابر خود داریم.
علم برای پیشرفت به چیزی بیش از تحقیقات صرف نیاز دارد. این پیشرفت بستگی دارد به تقویت متقابل علم و سیاست و اقتصاد. نهادهای سیاسی و اقتصادی منابعی را فراهم میکنند که بدون آنها تحقیقات علمی تقریباً غیرممکن است. در مقابل، تحقیقات علمی نیروهای نوینی را فراهم میآورند که از جمله برای دستیابی به منابع جدید به کار میروند و بخشی از آنها دوباره در تحقیقات سرمایه گذاری میشوند.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.