بررسی چشم های سیمونه اثر گراتزیا دلددا
بررسی داستان چشم های سیمونه
چشم های سیمونه، اثر گراتزیا دلدا داستان دختر اربابی است به نام ماریانا سیرکا که وارث ثروت عموی خود شده است و پس از ملاقات با خدمتکار قدیمی خود- سیمونه سوله- دلباخته او می شود.
اما سیمونه راهزنی است که تحت پیگرد قانونی است و به همین جهت امکان ازدواج آنها وجود ندارد.
آشنایان ماریانا, هنگامی که از تصمیم جدی او برای ازدواج با سیمونه آگاه می شوند در صدد منصرف کردن او بر می آیند. به همین جهت نیروهای پلیس را برای دستگیری سیمونه راهزن در جریان قرار می دهند و به همین علت خانه اربابی ماریانا زیر نظر نیروهای امنیت قرار می گیرد. سیمونه ناپدید می شود و هنگامی که پیغام یک کلمه ای ماریانا را می شنود برآشفته باز می گردد. این بازگشت اتفاقاتی را رقم می زند که داستان را به سمت و سوی تراژدی های معمول دلدا سوق می دهد. سبک ساده و روایی گراتسیا دلدا باعث می شود, تجزیه و تحلیل شخصیتهای داستان در خلال گفتگوها به سادگی امکان پذیر گردد. تحلیل روانشناسانه هر یک از شخصیت ها در غالب دیالوگهایی که رد و بدل می شود, قابل دریافت است. طبیعت ساردنیا بخش جدایی ناپذیر داستانهای این نویسنده است و به او این امکان را می دهد تا با تصویر سازی فصول مختلف در ساردنیا, توصیفات بکر و صحیحی از وقایع و حال و هوای داستان ارائه دهد.
بخشی از داستان کوتاه چشم های سیمونه :
– ماریانا اطاعت کرده است، تمام عمر اطاعت کرده است. به توصیه و به اجبار این و آن اطاعت کرده است تا ثروتی بی پایان در پیرامونش گسترده شود. ثروتی که برای او چیزی نداشته است جز تنهایی و حصاری ناگزیر.
ماریانا با ایجاد حصاری خودخواسته، حصاری که به دور قلب و خلوتش می کشد، به ستیز با حصار پیرامونش می پردازد و در عمق وجودش به انتظار می نشیند.
– در چشمهای « سیمونه سوله » چه رازی نهفته بود که ماریانا چنین دلبسته او شده بود . سالها پیش ، هنگامی که سیمونه پسر بچهای بیش نبود در خانه او خدمتکاری میکرد . ماریانا با خانوادهاش آشنایی داشت . خانوادهای فقیر ولی شریف و از نسلی ماندگار . پدر و مادر هر دو بیمار و رنجور و خواهرانش ، دخترانی زیبا که فقط برای رفتن به کلیسا از خانه خارج میشدند و در گوشه تاریکی در نزدیکی محراب ، جایی که خود ماریانا نیز مینشست ، زانو میزدند .
معرفی کتاب ویرابوک
هنوز بررسیای ثبت نشده است.