درباره کتاب مثل آب برای شکلات
کتاب مثل آب برای شکلات رمانی از رمان نویس و فیلمنامه نویس مکزیکی ، به نام لورا اسکوئیول است. این رمان داستان دختری جوان به نام تیتا را روایت می کند، که آرزوی معشوق خود ، پدرو را دارد، اما به دلیل سنت های دست و پاگیر خانوادگی توسط مادرش، هرگز نمی تواند او را داشته باشد: دختر جوان نمی تواند ازدواج کند، اما در عوض باید مراقب مادرش باشد تا وقتی که او می میرد. تینا یک راه برای ابراز وجود خود پیدا می کند که وسیله آن می تواند انرژی لازم را برای مقابله با مشکلات سد راهش را بدست آورد، و آن کار آشپزی، کردن است. داستان به این سادگیا هم نیست. نویسنده در نام اثر خود زیرکی نبوغ آمیزی به خرج داده که از یک عنوان ساده برای رمان معنایی دو پهلو خلق کرده است که هم به نوعی نوشیدنی و هم به امیال شهوانی اشاره دارد. اسکیوئل در شیوه داستان پردازی خود از المان های رئالیسم جادویی استفاده می کند تا ماورالطبیعه را با زندگی روزمره در کل رمان ترکیب کند.
این داستان عاشقانه کلاسیک در مزرعه ای زیبا اتفاق می افتد ، در حالی که شخصیت مستبد داستان ، یعنی مادر تینا ، در آخرین روزهای بارداری خود پیاز را روی میز آشپزخانه خرد می کند. تینا در حالی که هنوز در رحم مادرش بود ، به شدت گریه می کند و باعث زایمان زودرس می شود ، و تیتا کوچک در میان ادویه ها و مواد لازم برای تهیه سوپ به دنیا می آید. این برخورد زودهنگام با غذا به زودی تبدیل به روشی برای زندگی می شود و تیتا با تبدیل شدن به یک آشپز ماهر ، از آشپزی برای اعتماد به نفس خود استفاده می کند.
ياداداشتي از San Francisco Chronicle در مورد كتاب
واشینگتن پست:
«این رمان ممتاز و پرشور و حال، گرامیداشت فروپاشی سنتها از سوی نسلهایی از زنان مکزیک است.»
بوستون کلاب:
«مثل آب برای شکلات به طرزی فریبنده ساده و به طرز سادهای اعجابانگیز است. داستانی از عشق، احساس، جنگ … وغبار روبی از آن بخش از تاریخ مکزیک است که به زنان تعلق دارد.»
شیکاگو تریبون:
«رمانی ممتاز و مفرح، جذاب و رؤیایی، و بیاندازه احساساتی … مثل آب برای شکلات اثری خلاق، سازنده، شیطنتآمیز، و نمایشی هیجانانگیز است.»
در مورد ائورا اسکیبل
بخشی از کتاب مثل آب برای شکلات
مادربزرگم نظریهٔ بسیار جالبی داشت. میگفت هر یک از ما با یک قوطی کبریت در وجودمان متولد میشویم اما خودمان قادر نیستیم کبریتها را روشن کنیم؛ همان طور که دیدی برای این کار محتاج اکسیژن و شمع هستیم. در این مورد، به عنوان مثال اکسیژن از نفَس کسی میآید که دوستش داریم؛ شمع میتواند هر نوع موسیقی، نوازش، کلام یا صدایی باشد که یکی از چوب کبریتها را مشتعل میکند. برای لحظهای از فشار احساسات گیج میشویم و گرمای مطبوعی وجودمان را دربرمیگیرد که با مرور زمان فروکش میکند، تا انفجار تازهای جایگزین آن شود.
با آن نگاه کاونده که جامه را می درید، دیگر هیچ چیز نمی توانست بر احوال سابق بماند. تیتا با تمام جسم خود دریافت که چگونه آتش عناصر را دگرگون می کند، چگونه یک چانه آرد ذرت به یک گرده نان تبدیل می شود و چگونه جانی که از آتش عشق گرما نیافته، از زندگی خالیست.
مشاهده سایرکتابها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.